غزلیات شمس. مولانا
معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا ملکی که پریشان شد از شومی شیطان شد یاری که دلم خستی در بر رخ ما بستی هم باده جدا خوردی هم عیش جدا کردی زان طلعت شاهانه زان مشعله خانه زان خشم دروغینش زان شیوه شیرینش شب رفت صبوح آمد غم رفت فتوح آمد از دولت محزونان وز همت مجنونان عید آمد و عید آمد یاری که رمید آمد ای مطرب صاحب دل در زیر مکن منزل درویش فریدون شد هم کیسه قارون شد شمس الحق تبریزی از بس که درآمیزی آن ماه چو تابان شد کونین گلستان شد خاموش که سرمستم بربست کسی دستم
|
کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا باز آن سلیمان شد تا باد چنین بادا غمخواره یاران شد تا باد چنین بادا نک سرده مهمان شد تا باد چنین بادا هر گوشه چو میدان شد تا باد چنین بادا عالم شکرستان شد تا باد چنین بادا خورشید درخشان شد تا باد چنین بادا آن سلسله جنبان شد تا باد چنین بادا عیدانه فراوان شد تا باد چنین بادا کان زهره به میزان شد تا باد چنین بادا همکاسه سلطان شد تا باد چنین بادا تبریز خراسان شد تا باد چنین بادا اشخاص همه جان شد تا باد چنین بادا اندیشه پریشان شد تا باد چنین بادا (غزلیات شمس)
|
غزلیات شمس. مولانا . غزلیات شمس مولانا. ناب ترین و زیباترین معارف بلند عرفانی در قالب شعر. معشوقه به سامانه شد… با صدای علیرضا عصار… به گزینش ناهید عبقری. انتشارات بانگ نی.