مولانا شناسی
مولانا شناسی از قلم ناهید عبقری:نامِ نامی او محمّد و لقب آن جناب مستطاب جلال الدّین است. با لقب خداوندگار نیز حضرتش را خطاب میکردهاند و احمد افلاکی در روایتی از بهاءالدّین ولد نقل میکند که «خداوندگار من از نسلی بزرگ است». در ششم ربیعالاوّل سال ۶۰۴ هجری قمری برابر با ۳۰ سپتامبر ۱۲۰۷ در شهر بلخ متولّد شد. این شهر در آن روزگار جزو کشور پهناور ما، ایران بود و اینک شهر بلخ به نام مزار شریف، مرکز استان بلخ و در کشور افغانستان واقع شده است. علّت شهرت وی به رومی و مولانای روم، طول اقامت وی در شهر قونیه بود که اقامتگاه اکثر عمر وی به شمار میرفت و آرامگاه او نیز در همین شهر به کعبهالعشّاق موسوم است.
پدر مولانا، محمّد بن حسین خطیبی است که به بهاءولد معروف شده و او را سلطان العلماء لقب دادهاند. پدر بهاء ولد، حسین بن احمد نیز به روایت افلاکی، خطیبی بزرگ و از افاضل روزگار و علاّمه زمان به شمار میرفت. چنانکه رضیالدّین نیشابوری نزد وی تعلیم دیده بود که خود از عالمان و فقیهان بنام قرن ششم هجری بود. زندگی بهاءالدّین (متولّد ۵۴۶ ق / ۱۱۴۸ م) که مولانای بزرگ نیز نامیده میشد و از متکلّمان الهی بنام بود، مشحون از کرامات است که در رأس آنها این کرامت که لقب سلطانالعلمایی را حضرت محمّد(ص) به او عطا کرده است، جای دارد. نوه او، سلطان ولد، آن را در ابتدانامه چنین روایت کرده است: مفتیان و عالمان بزرگ بلخ در یک شب خواب واحدی میبینند که در آن رؤیا، پیامبر(ص) در خیمهای شاهانه حضور دارد و با ورود بهاءالدّین ولد، رسول گرامی(ص)، وی را در کنار خویش جای میدهد و از همگان میخواهد که بعد از این بهاءالدّین ولد را سلطان عالمان خطاب کنند.
بنابراین محقّقان معتقدند: به استناد اعتماد بر این رؤیای صادقه و اشرافی که بهاءالدّین ولد بر ضمایر آنان داشته و پیشاپیش از آنچه بر آنها گذشته به ایشان خبر داده است، وی با اطمینان خاطر لقب سلطان العلمایی را زیر فتواهای خود میافزوده است.
روایت دیگری وی را از اولاد ابوبکر میداند، این مطلب را نخستین بار سپهسالار سر زبانها انداخته است؛ ولی در معارف سلطانالعلماء و آثار مولانا و در کتیبه عربی مزار سلطانالعلماء و مولانا نیز کوچکترین اشارهای بدین انتساب نیست. همچنین در مقدمه عربی دیوان کبیر (نسخه شماره ۶۷ کتابخانه موزه مولانا) درباره این انتساب اشارهای نرفته است. نتیجه آنکه روایاتی که نسب سلطانالعلماء را به ابوبکر میرساند بعد از زمان سلطان ولد نوشته شده و حقیقتی ندارد.
شاید این روایت ناشی از آن باشد که نام جدّ مادری سلطانالعلماء، ابوبکر بوده است (شمس الائمه ابوبکر محمّد) و این شباهت اسمی با نام ابوبکر نخستین خلیفه راشدین، تخلیط شده باشد. خالصه خاتون، مادر شمس الائمه از فرزندان امام محمّد تقی الجواد نهمین پیشوای شیعیان بوده است و به نوشته افلاکی، سلطانالعلماء پیوسته بدین نسب افتخار میکرده است. همانگونه که از معارف بهاءالدّین ولد میتوان دریافت، وی نه تنها در تصوّف، بلکه در علوم عصر خود تبحّری بهسزا داشته و لقب سلطانالعلماء بر وی برازنده بوده است. علیرغم آراستگی بهاءالدّین ولد به علوم نقلی و فضایل عصر خویش، وی به تألیف و قید معانی در کتاب نپرداخته و تنها اثر موجود از او کتابی است به نام «معارف» که صورت مجالس و مواعظ او به شمار میآید. تأثیر این کتاب و اندیشه او بر فکر و آثار مولانا بسیار بوده است و با مطالعه و بررسی، اشتراک خطوط عمده فکر و مبانی اصلی تصوّف در آثار مولانا و معارف بهاءولد مشخّص میگردد.
ادامهی مولانا شناسی در پُست بعدی…